پنجشنبه ۱۳ مهر ۹۶
وقتی اولین بارون زد
دیگه نباید توی قفس تاریک چهاردیواری نشست...
باید بدون شال و کلاه به خیابون زد...
باید مجنون شد و به خیابون زد و بی هوا خندید...
بارون که زد با عشق و بدون عشق باید عاشقی کرد...
من میگم پاییز فصل عاشق هاست نه فصل دو نفره ها...
برو توی خیابون عاشق برگ های مرده ی چنار شو...
عاشق خیسی کاشی های بارون خورده شو...
عاشق گنجشک های بال و پر خیس ِ کز کرده روی شاخه ی درخت شو...
عاشق بوی نم خاک و چمن های نم زده شو...
عاشق رهگذرای بدون چتر شو...
عاشق رنگ خاکستری ابرای بی قرار شو...
یا هر چیز دیگه ای...
فقط بزن بیرون و عاشق شو...
پاییز فصل عاشقیه...
مبادا بارون بزنه و تو پشت شیشه حبس باشی...