بی هیثیتی های serek جان بلاگ ندیده

خبببب اینم از استقبال

به محض ورود دوست عزیز قدیمی یه جشن پتوی حسابی گرفت برام...

حس کسی رو دارم که وسط یه صحبت علمی رسمی یهو یه حباب مشتی از سولاخ دماغش زده بیرون و جلسه رو فرستاده رو هوا...

عجب حس نابی :))))

وبلاگی که نکوست از شروعش پیداست 


شروعی جات

 عادت چیز عجیبیه
مثل یه موجود نامرئی می چسبه به دست و پای روحت
محکم میگرتت و یه جا میخکوبت میکنه 
مثل یه پیچک موزی میپیچه دورت و هی رشد میکنه هی رشد میکنه 
به یه جایی میرسه که میبینی انقدر محکم احاطه ت کرده که نمی تونی حتی راحت نفس بکشی!!!
از یه جایی به بعد اگر از خودت جداش نکنی کارت تمومه...
آخرین رمق زندگیتم میگیره و...تمام...لابه لای روزمرگی و تکرار دفنت میکنه و فاتحه ی پیشرفتتو میخونه...
باید قبل از اینکه دیر بشه پنجه های روحتو فرو کنی توی ریشه هاش و با تمام قدرتی که مونده بکشیش بیرون از خاک زندگیتو تلپی بندازیش دووووور...بعد یه نفس عمییییق بکشی و راهتو بکشی و بری ...همین
وبلاگ قدیمیم یه عادت بود برام...اگرچه عادت دوست داشتنی بود ولی خعلی دست و پامو بسته بود با یه سری حواشی بی ربط به دنیای وبلاگی...راستش لو رفته بود و طبق فیلمای ایرونی مهره ی سوخته باید ناچارا منهدم بشه ...یه شب بارونی شروعش کردم و یه شب بارونی هم ازش کندم و کوچیدم...
و حالا اینجا بساط کردم ... میدونم یه عادت دیگه در راهه ولی خب چه کارش میشه کرد برخلاف عادت وبلاگی ترک اعتیاد نوشتن محاله...
پس سلام به عادت جدید...بسم الله
۱ ۲ ۳ . . . ۶۴ ۶۵ ۶۶
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan