سه شنبه ۳۰ بهمن ۹۷
سه شنبه ۳۰ بهمن ۹۷
جمعه ۲۶ بهمن ۹۷
ولی به نظرم اعتراف به دوست داشتنِ یک نفر سخت تر از اعتراف به قتل عمده ،
شاید به خاطر همینه که خیلیامون از عاشق شدن فرار می کنیم
یا وقتی عاشق می شیم تو سر دلمون می زنیم
اینه که اغلب تنهاییم یا ادای تنهایی رو درمیاریم...انگار راحتتره
پ.ن: واضحه که منظورم عشق واقعیه، نه این عملیات های مُخ زنی که بیست و چهار ساعته در شبکه های مجازی شاهدشون هستیم...
دوشنبه ۲۲ بهمن ۹۷
🌸🍃 تنها ترین نهنگ دنیا عنوانی بود که نیویورک تایمز در سال۲۰۰۴ به یک وال آبی داد. قضیه از این قرار بود که تنهاترین نهنگ ، نهنگی بود که دانشمندان او را از سال ۱۹۹۲ تحت نظر داشتند تا بالاخره علت تنهاییاش را کشف کردند! نهنگ ٥٢ هرتزى ، نامى بود که دانشمندان پس از ضبط صدایش براى اون در نظر گرفتند محدوده صوتی آواز والهای آبی بین ۱۵ تا ۲۰ هرتز است در حالی که آواز این نهنگ فرکانسی معادل ۵۲ هرتز داشت ، در نتیجه توسط هیچ نهنگ دیگری قابل شنیدن و شناسایی نبود ... این نهنگ که به خاطر فرکانس صدایش «52 هرتز» نیز نامیده میشود، تنهاترین نهنگ دنیا خوانده میشود که هیچ پاسخی برای نغمههای عاشقانهاش دریافت نمیکند. «52 هرتز» نه تنها در فرکانسی به مراتب بالاتر میخواند، بلکه بسیار کوتاهتر و به دفعات بیشتری نسبت به دیگر گونههای نهنگ میخواند، تو گویی به زبانی صحبت میکند که تنها خود آن را میفهمد و عجیبتر آنکه در انتخاب مسیر مهاجرت خود هم هرگز مسیر سایر نهنگها را انتخاب نمیکند! این داستان شاید حکایت تنهایی خیلی از ما باشد سخن گفتن و زیستن در آواها ، رویاها و دنیاهایی که توسط دیگران قابل دیدن، شنیدن و درک کردن نیست...
گروه iday یک گروه موسیقی روسی میباشد با الهام از زندگی این نهنگ یک قطعه ساختهاست که از صدای ضبط شده همین نهنگ تنها هم در این قطعه استفاده شده است. صداى پس زمینه آهنگ آواى تنهاترین نهنگ دنیاست. آهنگ تصویرى بر اساس صداى تنهاترین وال جهان که فرکانس صدایش با فرکانس گونه خودش فرق مى کند ! 🍁
آهنگ وال تنها
حجم: 10.4 مگابایت
پنجشنبه ۱۸ بهمن ۹۷
شادی حس بینظیریه ؛ به نظرم اگر لحظههای شاد نباشن زندگی ناممکنه...
فقط فکر لحظههای شاده که باعث میشه بتونیم لحظههای تلخ و غمآلود زندگی رو تحمل کنیم و ازشون رد بشیم...
خاطرهی شادیهای گذشته مرهم زخمهای گذشته و امید به شادیهای آینده تضمین ادامهی راهِ امروز با وجود همهی ترسها و بی اعتمادیهاست...
خدایا هیچ دلی رو از حس شادی خالی نکن که اون دل میمیره...
دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷
فکر کنم جشنواره فجر با همین فرمون جلو بره تا یکی دو سال آینده جز اسمش هیچ ربطی به جمهوری اسلامی نداشته باشه، که اونم به نظرم اگر عوض کنیم سنگینتریم.
مثلا میتونیم اسمشم بذاریم جشنوارهی گردهمآیی سلبریتیهای مخالف جمهوری اسلامی(با تاکید بر قید اسلامی) مقیم ایران با هدف براندازی هنر ایران...
البته همین الانم نمیتونیم ادعا کنیم چیزی باقی مونده از هنر ایران زمین...چند روز پیش یه مستند دیدم دربارهی انهدام فرهنگی که اوایل دهه پنجاه فرح دیبا داشت توی سینما و تئاتر و ادبیات ایران ایجاد میکرد. خوب که دقت کردم دیدم یه عده خیلی ریییییز و زیر پوستی به صورت خیلی شیک و مجلسی همون اقدامات رو الان دارن توی فرهنگ و هنر مملکت پیاده میکنن! هیچکسی هم صداش در نمیاد که هیچ، واسه خودشون به به و چه چه هم میکنن؛ بعد در بین بادگلوی های روشنفکری که میزنن ادعای عدم وجود آزادی بیان و خفقان هم دارن و تریبونشون هم نهادهای هنری همین مملکت دچار خفقان و دیکتاتوریه! 😑😐
فقط نقطهی اوجش اینه که حتی وقتی تعداد تندیسها و سیمرغهایی که از صدقه سر همین سینمای جمهوری اسلامی گرفتن دو رقمی شده و طاقچههای خونهشون دیگه جا نداره که جوایزشونو بچینن، ادعا دارن که متوقف شدن و به خاطر اینکه نتونستن برهنه بشن و از ابزار جنسی برای دیده شدن استفاده کنن و به خاطر هنرمند شدن دست به دست نشدن بغض میکنن و اعتراض دارن 😑😐 جواب این همه ظلم و ستم رو کی میده واقعا؟
گاهی حس میکنم در حق جناب سنگ پای قزوین اجحاف شده که صفت یه سری از آدمها رو با بی عدالتی بهش میچسبونن...😏
يكشنبه ۱۴ بهمن ۹۷
توی بالکن کوچیک خونهی فتح خدا و بانو، روی قفسهی فلزی نصب شده به دیوار یه کبوتر تپلی لونه کرده و دوتا تخم کوچولو گذاشته؛ هر دفعه میرم سرش میزنم سرشو کج میکنه و برام از ته گلوش صدا در میاره، یکی دوبار حتی چهارپایه گذاشتیم و رفتیم از نزدیک نگاهش کردیم ولی تکون نخورد...مادر بزرگی میگه اینجا فضله هم ننداخته تا حالا!
گمانم جَلد شده... مثل من که جلد چایی تازه دم سماور همیشه روشن مادربزرگی و بوی تنباکو خوانساری که پنجشنبه ها فتح خدا به یاد مادر خدابیامرزش توی خونه راه میاندازه و همیشه رایحهش روی در و دیوار خونهشون هست و خاطرات ریز و درشت و نصیحتای آب دیدهای که وقتی کنارشون مینشینی دوتایی شروع میکنن با زبون گرمشون مثل بافتنی رنگی رنگی و دلچسب به قامت لحظههات میبافن، شدم...
جلد شدن چیز عجیبیه، خونه ی فتح خدا و بانو قلمرو افسانهای غریبیه... وقتی فکر میکنم میبینم دقیقا خونه یعنی همین. یعنی جایی که خاکش پاگیرت کنه، هواش هواییت کنه، آدماش وابستهت کنن...یه کلام خونه یعنی جایی که جَلدت کنه...وگرنه که شهر پر از چهاردیواریای آهنی و بتونی خالی و سوت و کوره...
روباه گفت: من نیازی به تو ندارم. تو هم نیازی به من نداری. من برای تو روباهی هستم شبیه به صدها هزار روباه دیگر...ولی تو اگر مرا اهلی کنی هر دو به هم نیازمند خواهیم شد. تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو در دنیا یگانه خواهم بود.
شازده کوچولو 📚
شنبه ۱۳ بهمن ۹۷
از همهی قشنگیهای دنیا تنها همین یک آرزو برایم مانده،
سر روی دامان تو بگذارم و به آسمان پر بکشم یا زهرا...
التماس کردم، وعده نکردی بیایی اما...من منتظر میمانم اینجا، بیا...
جمعه ۱۲ بهمن ۹۷
از من میشنوید هیچی رو مسخره نکنید هیییچی رو...
عمری این مانتو شلوارای زنونه مدل کُتی منجوق دوزی شده ها به اضافه این آدمایی که مانتو شلوار سِت اداری میپوشیدن رو مسخره کردم و هی گفتم بابا جوگیریه و این کارا چیه و با جدیت تمام هر جای رسمی و اداری و تحصیلی که رفتم همون مانتو نخی و گل گلی های خودمو پوشیدم ، حالا به یه بنبستی رسیدم که قشنگ تمام اجدادم اومدن جلوی چشمم احوال پرسی ... مادری و خواهری مثل دوتا بادیگارد حرفهای تا مغازه مانتو فروشی کَت بسته بردنم و در حالی که جیغ بنفش بی صدا میکشیدم به زور انواع مدل مانتو اداری رو تنم کردن آخرشم خودشون یه دونه پسندیدن کارتمو بردن حساب کردن پلاستیکشو دادن دستم😫😫😫😫😫 خیلیم گرون بود مجبورم بپوشمش 😵 تازه یه عالمه جینگیلی جات میخواستم برای عید واسه خودم بخرم حالا دیگه پول ندارم😑
از این مانتو زنونه کرپ منجوق دوزیا برام بخرن دیگه هاراگیری میکنم و تمام... مرگ بهتر از این زندگی ننگینه که آدم توش مانتو منجوق دوزی شده بپوشه...اَه🤢🤧
خدایا توبه...
چهارشنبه ۱۰ بهمن ۹۷
وقتی که پیر شدم
اگر آلزایمر گرفتم
روبهرویم بایست و فقط
یک لبخند بزن
هیچ چیز هم یادم نیاید
از نو عاشقت می شوم ...
😍😊😍😊😍😊
يكشنبه ۷ بهمن ۹۷
اینجا کودک درون serek جان می نویسد...
-
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱ )
-
تیر ۱۴۰۲ ( ۳ )
-
خرداد ۱۴۰۲ ( ۲ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۳ )
-
فروردين ۱۴۰۲ ( ۲ )
-
اسفند ۱۴۰۱ ( ۴ )
-
بهمن ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
دی ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
آذر ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
آبان ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
اسفند ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
آذر ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
آبان ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
شهریور ۱۴۰۰ ( ۷ )
-
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
-
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
خرداد ۱۴۰۰ ( ۶ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۵ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۷ )
-
اسفند ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۵ )
-
دی ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
آذر ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۵ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۱۰ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۱۳ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱۲ )
-
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱۵ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۴ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۷ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱۳ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۴ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱۸ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۲۲ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۲۱ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۱۷ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۱۶ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۱۹ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲۵ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۴۲ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۳۳ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۶۸ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۶۴ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۲۷ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۱۱ )