شیک و مجلسی

کار به جایی رسیده که دیگه از خودمم نظر خواهی نمیشه 

فقط عین این رئیس جمهورا تو سفرای خارجی تخت و تبارک می شینم مادری قرار مدارا رو تنظیم کنه، ولی خب لطف میکنه منم در جریان میذاره ...

به این صورت که مثلا نشستم پای تلویزیون دارم خرت خرت گوجه سبز میخورم یهو میاد میگه واسه فردا ساعت سه تا شیش خونه باش مهمون داریم یا مثلا عاخر هفته برنامه نذار خانم فلانی واسه پسرش میخواد بیاد  

:/ 

عایا من چغندر قندم؟ 

این جور که اینا دارن پیش میرن تا نیمه شعبان منو فرستادن رفتم، اونم بدون اینکه خودم خبردار بشم خعلیم شیک و مجلسی:)))


دل نوشته های بارانی

راستش را بگو

 در گوش این آسمان چه خواندی که اشکش بند نمی آید؟

نکند از من شکایت کرده باشی؟

بدجور قطره های باران با دست هایم غریبی میکنند...

راستش را بگو چه در گوش این آسمان زمزمه کردی

که با دلخوری سر من داد می کشد؟

هوای بهاری با من سر صحبت ندارد دیگر ...

مثل تو...که این روزها مرا از حافظه ی دلت خط زده ای انگار...


عجیبا غریباااااا

عجایب جهان به نظرم هفت تا نیست هشت تاست هشتمیش هم همین رئیس جمهوریه که با وقاحت تو لنز دوربین زل می زنه و یه جوری دروغ میگه انگار مردم واقعا گوشاشون درازه و متوجه وضع موجود نیستن یا اینکه چهار سالی که ایشون ریاست دولتو تو دستش داشته اینا اندرون غارهای کوهستانی داشتن گردو می شکستن...


خاله بودن یا خاله نبودن مساله این ست...

خاله بودن خعلی خوبه 

مخصوصا وقتی پسرک کپلی رو بغل کردی و لثه شو فرو میکنه تو کتفت و یهو انگار سوزن میکنن تو پوستت؛ بعد دهنشو باز میکنی و دو تا برنج سفییییید و ریز می بینی که از لثه هاش زده بیرون و ضععععف میکنی :)))

یا مثلا وقتی تو کمای خواب افتادی رو تختت و دخترک نیم وجبیِ مو قهوه ای با ادا و اطوار میاد بالا سرتو با یه صدای نازکِ زیر میگه:

خااااله؟ خاله پاشو برات کله پاچه خریدیم 

بعدم که میبینه هنوز تو کمایی میاد کنارت دراز میکشه و یهو دستای یخ شو می ذاره رو صورتت که روح از بدنت جدا بشه :)))

زندگی ینی همینا دیگه!؟

کجاها داریم دنبال خوشبختی میگردیم؟


شاعرانه ۲

ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺁﺳﺎﻧﯽ ...

ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ

ﭼﻨﺪﺳﺎﻟﯽ ﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﺴﺘﻢ

ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺮﮒ ﺩﺭﺧﺖ

ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﯼ ﻃﺮﺑﻨﺎﮎ ﭼﻤﻦ

ﻋﺎﺷﻖ ﺭﻗﺺ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺩﺭﺑﺎﺩ

ﻋﺎﺷﻖ ﮔﻨﺪﻡ ﺷﺎﺩ !

ﺁﺭﯼ

ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ

ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ ﻭﻟﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ

ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺥ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻧﮕﺎﺭ !

ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻠﻮﺗﯽ ﺑﺎ ﯾﮏ ﯾﺎﺭ !

ﯾﺎﺑﻘﻮﻝ ﺧﻮﺍﺟﻪ، 

ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺑﻮﺱ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ !

ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﯿﺴﺖ

ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﻮﯾﻨﺪ ...

ﻣﻦ ﻧﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻧﻪ ﻧﮕﺎﺭﯼ ﻧﻪ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ …

ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ،

ﺑﺎﺗﻤﺎﻡ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ !


ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﻧﮓ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺍﻧﺎﺭ…


فروغ فروخزاد



مشام دلم پر از عطر حضور تو ست ...

نسیم عطر تو را 

با خودش آورد و گفت :

روزیِ عشّاق، با خداست...


serek جان کرم دار

دستامو شستم داره ازشون چیک چیک آب میچکه 

از کنار پدری رد میشم 

یهو کرم درونم یقه مو میگیره که حیفه قطره ها بریزه زمین 

بذار بریزه رو صورت یکی ؛ )

پدری که تو عالمه خودشه یهو از جا میپره و میگه مگه عازار داری بچه؟ چرا آب می پاشی؟

بعدم که لبخند موذیانه ی منو میبینه اخم می کنه 

مادری میاد ازش دفاع کنه میگه الان زیگیل درمیاری بچه 

پدری با لب و لوچه ی آویزون میگه اونی که بهش آب بریزی زیگیل میزنی گربه ست :| 

مادری مثلا اومده جمع کنه جریانو :عه؟خب توم کم از گربه نداری که! یه سره بالا سر تنگ این ماهیا وایسادی:/

پدری :دست شما درد نکنه:/

مادری :عصلن تقصیر این دختره ست عازار داری مگه خب نکن دیگه!

کرم درونم منفجر شد عصلن...



معجزه

بعضی اتفاقا یه جوری یهویی توی زندگی مون وارد میشن و هُرّرررییی می ریزن رو سرمون که از شوک ناگهانی اومدنشون گیج و منگ میشیم و مثل کسی که ضربه خورده تو سرش تا مدتها تلو تلو میخوریم...فرقی نداره که خوب باشن یا بد چیزی که خشکمون میکنه یه دفعه ای بودنشونه!!!

اگر بخوام یه تشبیه مناسب برای این اتفاقا بنویسم میگم درست مثل همون موقع که با لباس میری تو حموم که یه پارچه ای چیزی رو بشوری بعد نفر عاخر در اوج بیشوعوری شیر رو در حالت دوش بسته و ناغافل دوش بالای سرت با عاخرین فشار باز میشه و آب یییییخخخخخ میریزه رو سرت و روح از بدنت جدا میشه...

دقیقا به همین کیفیت...


پ.ن:دعا میکنم زندگی تون پر از این اتفاقای یهویی از نوع خوووووووبش باشه... چون درست مثل این می مونه که ناغافل تو رو هل بدن توی یه استخر پر از شکلات فندقی خوشمزه :)))

و دعاتر میکنم که زندگی تون خالی از این اتفاقای یهویی از نوع بدش باشه، چون یه دونه از این بداش کافیه تا یک عمممررررر یه تیکه زغال داغ ته قلبتون روشن بمونه و...


هوای چشمات...

_ داره بارون میاد

_ اوهوم 

_هوا خعلی دو نفره ستااااا

_اوهوم 

_توی هوای بارونی باید قدم زد

_اوهوم

_پس با اجازه ت میخوام دست احساستو بگیرم و توی هوای بارونی چشمات قدم بزنم...

_…


دوران بین متباینین

معجزه ی بهار یعنی اینکه داره شر شر بارون میاد 

و هوا آفتابیه :)

اردیبهشت ماه عجیبیه...

خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan