اصلا یعنی چی آخه؟ استادا نمیفهمن اسفند بوی عید میده نباید درس بپرسن؟ چرا آخه زجرمون میدین... تو این هوا باید بری بیرون هی نفس عمیق بکشی هی به درختا نگاه کنی به گلها کنی بگردی دنبال نشونههای بهار... والا بخدا! چیه نشستیم تو خوابگاه هی استرس درس و نمره و ضایع نشدن جلو استاد داریم... :/
الهی فدااااات ...وای حریرکم قیافه ی مهربون شاعرانه ت اومد جلوی چشمم دلم برات یه ذره شد...من هیییی هجوم می برم سمت لباسای بیرونم که بدوم تو خیابون هی چشمم به کوه کتاب و جزوه ها می افته میشینم سرجام :(
چادرمو دادم دست مادری تو کمد جاساز کرده که یه وقت وسوسه نشم بزنم بیرون :)))
اگر نمیشه بغلش کرد تو اولین نفری شو که بغلش میکنی ؛)
تو فکرش هستم :)
ولی باید یه روشی براش پیدا کنم. می دونی عاخه چند میلیون اتم بی رنگ و بی بو که به حالت گاز همه ی آسمونو اشغال کردن جا دادن شون توی بغل یه انسان خل و چلی مثل من کار ساده ای نیست...
(ولی باید یه روشی براش پیدا کنم. می دونی عاخه چند میلیون اتم بی رنگ و بی بو که به حالت گاز همه ی آسمونو اشغال کردن جا دادن شون توی بغل یه انسان خل و چلی مثل من کار ساده ای نیست...)
یه پلاستیک بردار تو هوا بچرخونش و یهو سرشو بگیر و گرش بزن!
یه شیشه دردارو بزار توی هوا و یهو درشو ببند!
تازه اینجوره ذخیره سازیم کردی!
من آب بارونو جمع میکنم!بعد دلم تنگ میشه بوش میکنم :)
اگر خلو چل بودن به اینه...پسسس منم میخوام یه خلو چل باشم!
هوراااااا
خخخخخ
عاشقت شدم خل و چل
من که توی خل و چلی لنگه ندارم تو دنیا و بهش افتخارم می کنم ^__^
پیشنهاداتت خوبه هاااا ولی خب من دوست دادم هوا رو بین بازوهام فشار بدم و لذت ببرم هوای توی شیشه و پلاستیکو نمیشه اون جوری که دلم می خواد بغل کنم :(