serek جان کرم دار

دستامو شستم داره ازشون چیک چیک آب میچکه 

از کنار پدری رد میشم 

یهو کرم درونم یقه مو میگیره که حیفه قطره ها بریزه زمین 

بذار بریزه رو صورت یکی ؛ )

پدری که تو عالمه خودشه یهو از جا میپره و میگه مگه عازار داری بچه؟ چرا آب می پاشی؟

بعدم که لبخند موذیانه ی منو میبینه اخم می کنه 

مادری میاد ازش دفاع کنه میگه الان زیگیل درمیاری بچه 

پدری با لب و لوچه ی آویزون میگه اونی که بهش آب بریزی زیگیل میزنی گربه ست :| 

مادری مثلا اومده جمع کنه جریانو :عه؟خب توم کم از گربه نداری که! یه سره بالا سر تنگ این ماهیا وایسادی:/

پدری :دست شما درد نکنه:/

مادری :عصلن تقصیر این دختره ست عازار داری مگه خب نکن دیگه!

کرم درونم منفجر شد عصلن...


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan