چهارشنبه ۲۴ خرداد ۹۶
چهارشنبه ۲۴ خرداد ۹۶
گر عقل پشت حرف دل اما نمی گذاشت
از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست
اینقدر اگر معطل پرسش نمی شدم
دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم
شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی
گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود
ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین
ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع
چهارشنبه ۲۴ خرداد ۹۶
از کرامات شیخ ما چه عجب
پنجه را باز کرد و گفت وجبببببب
انقدر از دل هیات مداحای معروف انحراف زد بیرون که دیگه جرات نمیکنیم یه جا بریم عزاداری:/
البت خدا رو شکر از اولشم از این عادم چندشم می شد ... معمولا زمان بهم ثابت میکنه که قضاوت اولیه م درباره ی تفکر عادما خعلییییی هم بیراه نبوده... الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا أن هدانا الله...خدا همه مونو هدایت کنه و از انحراف نگه داره...هیچ کسی معصوم نیست
سه شنبه ۲۳ خرداد ۹۶
عادتمون شده به هم که می رسیم برای دعا به هم خواهش تمنا میکنیم و بعدشم یادمون میره همدیگه رو دعا کنیم
شبای عزیزی شروع شده...
اگه بگم برام دعا کنید
این کارو می کنید؟
سه شنبه ۲۳ خرداد ۹۶
خب یه بچه ی هشت ماهه که هنوز نمی تونه درست و درمون چهار دست و پا بره چه جوری با این تبحر هندزفری منو گره کور میزنه؟؟؟
طوری شده وارد مغازه ی تجهیزات گوشی که میشم فروشنده میگه همون مدل قبلی؟
میگم مدل قبلی چی؟
میگه مگه هندزفری نمیخواین؟
:/
آی ام خاله...
به خدا خاله بودن از عمه بودن سختتره...
دوشنبه ۲۲ خرداد ۹۶
:_ سه ررررک بیا این گلدونو از بالای کتابخونه بده
:_سه ررررررررررک بیا از بالای کابینت اون ماهیتابه رو بده
:_ سه رررک بیا از بالای کمد اون کیفو بده...
اعتراض میکنم:_خو مگه من نردبونتم مادر من!!!؟؟؟
مادری:خودت اگه یه بچه داشتی با یک متر و هفتاد و پنج قد، دلت می اومد از اشیائی مثل نردبون استفاده کنی؟
من:|
قانع شدم خدایی...
توی زندگی وقتایی بوده که توی دلم گفتم چرا انقدر ارتفاع دارم؟
توی دبستان که همیشه میز عاخر بودم و همزمان عینکی هم بودم و برای دیدن تخته اذیت می شدم فکر میکردم کاش چند سانت قدم کوتاهتر بود...
دوره ی راهنمایی که رفقا به شوخی و غیر شوخی به قدم تیکه مینداختن با خودم می گفتم کاش همیشه از همه ی دوستام بلندتر نبودم ...دلم میخواست شاسی منم اندازه ی اونا کوتاه باشه و این بلندتر بودنه باعث می شد خیلی خودمو از جنس لطافت اونا نبینم ...
دبیرستانی که شدم و توی عروسیا همیشه صندل پام بود موقع کفش خریدن می گفتم کاش می تونستم کفش پاشنه دار بپوشم
بعضیا میگن خوش به حالت قد بلند خیلی خوبه...ولی نمی فهمن داشتن یه مزیت و ویژگی خوب ،هرچقدرم که خوب باشه وقتی توی جامعه ای زندگی کنی که معیار تفاوت فاحش تو با بقیه بشه بیشتر برات دردسر میشه تا حسن به حساب بیاد ... گاهی حتی تعریف بقیه توی این زمینه باعث میشه دلم بگیره :|
يكشنبه ۲۱ خرداد ۹۶
يكشنبه ۲۱ خرداد ۹۶
یه بیماری هست با این مشخصات که وقتی شارژ گوشیت کم میشه انقدر نمی زنیش تو شارژ که اون علامت تعجب قرمزه وسط مخزن مستطیلیه که مقدار شارژو نشون میده ظاهر بشه و گوشیت به جیغ جیغ و التماس برسه...بعد در این موقع تازه ویرت میگیره آهنگ گوش بدی ؛یا اینکه با دوستت تو تلگرام پی ام بازی کنی:/
بعد که حساااابی جون گوشی بدبختو بالا آوردی و پیغام داد که حالا دلت خنک شد؟ تا سی ثانیه دیگه خاموش میشم تاااازه می ذاریش کنار که یه چند دقیقه دیگه هم تو همون حالت روشن بمونه ...
بعدش سر فرصصصصت میری میزنیش به شارژ که لب مرز خاموش شدن یهو روشن می مونه و هنگ میکنه...این یه نمونه ی جدید از مرض دیگر آزاریه به نام گوشیخیسم که طی اون گوشی بدبختو جز جیگر میدی:)))
شنبه ۲۰ خرداد ۹۶
وبلاگ قبلیم عادت داشتم برای مناسبتای مذهبی مخصوصا تولدا پست میذاشتم...
یادش به خیر ... دلم برای وبلاگ قبلیم خعلی می تنگه :/
با اینکه عادم تنوع دوستی هستم ولی وقتی یه چیزی درونم ریشه کنه دل کندن ازش سخت میشه برام ... ولی خب کوچ از اونجا مزیتش این بود که خودم باشم و راحت بنویسم ؛و هزارتا مزیت دیگه که به مرور زمان مشخص میشه...
گاهی باید در برابر چیزایی که خوشایندمون نیستن انعطاف نشون بدیم تا به نتایج بزرگی برسیم...
راستی عیدتون مبارک با تاخیر :)
شنبه ۲۰ خرداد ۹۶
بعد از برنامه ی ماه عسل امروز دونه دونه دوستا و آشناها میان پی وی تلگرامم و یه مکالمه تکراری : این دختره قاضیه عین تو بوداااا، هشت_نه سال دیگه ی تو همین شکلیه هااااا...خودت راضی حالا؟این خانومه که راضی نبود!
و من با یه حالت :| تو عالم واقع شکلکای :) تو عالم مجازی براشون میذارم و در جواب بیشعوری شون فقط می تونم چندتا جواب سربالا بدم...
گاهی یادمون میره که شاید کسی که داریم موقعیت زندگی شو زیر سوال می بریم از روی قسمت یا اجبار به این مسیر رسیده...یادمون میره که با حرفای نسنجیده می تونیم تا چه حد دل آشوب یه نفرو هم بزنیم ...
اینجا کودک درون serek جان می نویسد...
-
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱ )
-
تیر ۱۴۰۲ ( ۳ )
-
خرداد ۱۴۰۲ ( ۲ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۳ )
-
فروردين ۱۴۰۲ ( ۲ )
-
اسفند ۱۴۰۱ ( ۴ )
-
بهمن ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
دی ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
آذر ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
آبان ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
اسفند ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
آذر ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
آبان ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
شهریور ۱۴۰۰ ( ۷ )
-
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
-
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
خرداد ۱۴۰۰ ( ۶ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۵ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۷ )
-
اسفند ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۵ )
-
دی ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
آذر ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
آبان ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۵ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۱۰ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۱۱ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۱۳ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱۲ )
-
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱۵ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۴ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۷ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱۳ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۴ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱۸ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۲۲ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۲۱ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۱۷ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۱۶ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۱۹ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۲۵ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۴۲ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۳۳ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۶۸ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۶۴ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۲۷ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۱۱ )