دوشنبه ۲۲ خرداد ۹۶
:_ سه ررررک بیا این گلدونو از بالای کتابخونه بده
:_سه ررررررررررک بیا از بالای کابینت اون ماهیتابه رو بده
:_ سه رررک بیا از بالای کمد اون کیفو بده...
اعتراض میکنم:_خو مگه من نردبونتم مادر من!!!؟؟؟
مادری:خودت اگه یه بچه داشتی با یک متر و هفتاد و پنج قد، دلت می اومد از اشیائی مثل نردبون استفاده کنی؟
من:|
قانع شدم خدایی...
توی زندگی وقتایی بوده که توی دلم گفتم چرا انقدر ارتفاع دارم؟
توی دبستان که همیشه میز عاخر بودم و همزمان عینکی هم بودم و برای دیدن تخته اذیت می شدم فکر میکردم کاش چند سانت قدم کوتاهتر بود...
دوره ی راهنمایی که رفقا به شوخی و غیر شوخی به قدم تیکه مینداختن با خودم می گفتم کاش همیشه از همه ی دوستام بلندتر نبودم ...دلم میخواست شاسی منم اندازه ی اونا کوتاه باشه و این بلندتر بودنه باعث می شد خیلی خودمو از جنس لطافت اونا نبینم ...
دبیرستانی که شدم و توی عروسیا همیشه صندل پام بود موقع کفش خریدن می گفتم کاش می تونستم کفش پاشنه دار بپوشم
بعضیا میگن خوش به حالت قد بلند خیلی خوبه...ولی نمی فهمن داشتن یه مزیت و ویژگی خوب ،هرچقدرم که خوب باشه وقتی توی جامعه ای زندگی کنی که معیار تفاوت فاحش تو با بقیه بشه بیشتر برات دردسر میشه تا حسن به حساب بیاد ... گاهی حتی تعریف بقیه توی این زمینه باعث میشه دلم بگیره :|