هپی عِند یا نِفله شدن؟ مساله این است

بعضی ویژگی‌ها در آدم هیچ وقت از بین نمی‌رن. شاید تاثیر سن و سال و تجربه باعث تغییرشون بشه اما اینکه کاملا از بین برن نوچ. دست کم این جمله در مورد من که صادقه. حتی می‌تونم ادعا کنم یه تعدادی خصوصیت دارم که حتی سن و تجربه هم عوض‌شون نکرده. یکی از این خصوصیتا تخس و شر بودنه. نمی‌دونم چرا اصرار دارم تمام تجربه‌های خطرناک دنیا رو در ریسکی ترین حالت ممکن امتحان کنم! با اینکه در مواردی فجایعی هم به بار آوردم اما بازم آدم نمی‌شم. این آدرنالین بی صاحاب وقتی توی خونم ترشح می‌شه آدم خطرناکی می‌شم. 

آخر هفته‌ای که گذشت خیر سرم دو روز مرخصی گرفتم با رفقا رفتیم شمال؛ تاثیر ذغال خوب و رفیق ناباب ما رو به سمت تفریحات آبی کشید. اینجانب گییییرررر دادم می‌خوام جت اسکی سوار شم مربی هم لازم ندارم؛ تنهایی سوار می‌شم. هیچی دیگه خواهری دید خیلی مغزم تاب داره نشست پشت فرمون جت اسکی منم ترک خواهری نشستم. تحت تاثیر همون آدرنالین بی صاحاب که انگار ارثیه؛ من داد می‌زدم گاااااز بده خواهری هم تا تههههه گاز رو فشار می‌داد. آقا این موجا می‌زدن زیر ما، سرعت هم که بالاااااا ما پرت می‌شدیم بالا دوباره بر می‌گشتیم پایین، دوباره گاز می‌دادیم. هیچی دیگه انگار صدای جیغ و نعره سرخوشی ما دریا رو زابه‌راه کرد. همین که به گفته حضرت آدرنالین شروع به دورهای پلیسی زدن کردیم دریا مواج شد. ما هم خلاف موجا گااااز دادیم رفتیم به عمق ۴۰ متری پرچم مجاز رو هم رد کردیم بعد دوباره با همون عقل ناقص یه دور پلیسی دیگه و.... بعله دریا که بدجوری بهش برخورده بود با یه موج بلند زد زیر ما و جت و خود مارو دو متر پرت کرد بالا بعدم شترررق افتادیم توی آب😐

چشم باز کردم دیدم ده متر زیر آبم. همونجا اشهدمو خوندم و منتظر حضرت عزرائیل شدم. جالبه که اون لحظه با خودم فکر کردم دارم در اوج خداحافظی می‌کنم. 😐🤦🏻‍♀️ آماااا(به قول رفیقم) در واقع قرار نبود خداحافظی کنم چون جلیقه نجات مارو بالا کشید. حالا از اون طرف کسی توی ساحل نبود. صاحب جت هم گویا دیده بود ما دور پلیسی می‌زنیم گفته بود اینا حرفه‌این ( در جریان نبود بار اولمونه سوار جت می‌شیم😁) به همین علت به همراه غریق نجات رفته بودن نهار بخورن. بقیه رفقا هم رفته بودن توی ویلا، ما هم انقدر از ساحل دور بودیم که صدامون نمی‌رسید بهشون. جت هم واسه خودش از ما دور می‌شد و امواج کلا ما رو می‌برد یه سمت دیگه که احتمالا تا نیم ساعت بعد می‌رسیدیم روسیه. خلاصه چند دقیقه ای‌مرگ رو به چشم دیدیم. تا اینکه یه پسری که داشته با زوم گوشی از غروب آفتاب عکس می‌گرفته ما رو در افق دیده و به غریق نجات خبر داده. اعتراف می‌کنم هیچ وقت از نزدیک شدن یه پسر شمالی موفرفری با یه عالمه تتو روی گردن و یه شلوار کردی ‌‌دبل گشاد ، به خودم انقدر خوشحال نشده بودم. دیگه تعریف نکنم که بنده خدا با چه بدبختی ۷۵ کیلو هیکل منو با چه روش‌هایی از آب کشید بیرون😂😂 

اما تخس بودن ذاتی اونجایی خودشو نشون داد که بچه با بدبختی ما دوتا رو از آب کشیده بیرون نشونده روی جت اسکی ، حالا ما گفتیم هنوز پنج دقیقه از تایم‌مون مونده شما برو ما بازم دور بزنیم میایم. قیافه بچه خیلیییی دیدنی بود واقعا😂😂🔪 ولی بازم گذاشت ما بریم دور بزنیم به شرطی که دور پلیسی نزنیم😌 

حالا ترومای قضیه کی خودشو نشون داد؟ وقتی بعد از خشک کردن خودمون و لباس گرم پوشیدن توی ساحل با بروبچز بساط پیک نیک پهن کردیم و در حین دود کردن تنباکوی آدامس نعنا و فوت کردن چایی داغ به امواج دریا توی تاریکی خیره شدیم و حس کردیم فقط چند لحظه تا مرگ فاصله داشتیم و درک نکردیم! در اون لحظه فقط با تعجب به خودم می‌گفتم عاخه تو چرا هیچ وقت آدم نمیشی؟!؟!؟ بعدش خواهری گفت تو هیچ وقت بزرگ نمی‌شی! و بقیه اتفاق نظر داشتن که من در هشتاد سالگی هم احتمالا با همین مقدار از کله خرابی در حال پریدن از یه هواپیمای تفریحی چتر نجاتم باز نمی‌شه و خودمو به‌ کاج می‌دم و تمام ...

البته خودمم بیشتر ترجیح می‌دم زندگیم هپی عند باشه تا اینکه روی تخت بیمارستان در حالی که پرستار زیرم لگن گذاشته تلف بشم. ولی خب غرق شدن دیگه خیلی نوبره، برای پایان یکم ناعادلانه‌ست. خوشحالم که نمردم🥲

دیگه با خودم گفتم از وب خداحافظی کردین رفتین واسه همیشه /:

خوش برگشتین :)

 

دلم جت اسکی خواس XD

نه نوشتن توی خونم هست برای همیشه ترکش نمی‌کنم هیچ‌وقت😅
شاید باورت نشه خودمم دلم جت اسکی می‌خواد بازم 😐😂

چه هیجان انگیز!

 

خدارو شکر که سالمید. 

چند لول از هیجان انگیز اون‌طرف تر بود 
ممنون 😁

خب پس یکم زود به زود پست بذارید  :)

اسفند کجا ، ابان کجا .

چشم زودتر پست می‌ذارم 🌸😁

وااای. خدا رو شکر سالم به ساخل رسیدید.

من تا حالا جت اسکی سوار نشدم، امل به نظر میاد خیلی بهتون حال داده خصوصا با اون دور های پلیسی 😅

حتما سوار شو خیلی باحاله 😁

یه چیزی که من بهش رسیدم، افزایش سن بعضی خصلت ها رو در انسان تقویت میکنه :)

آدمی که توی جوانی خسیسه، توی پیری دیگه خیلی خسیس میشه...

حقیقت نگرانتونم :)

اینم برای خودش فلسفه‌ایه 🤔
حقیقت خودمم نگران خودمم 😂😂😂🪦⚰️
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan