تجربیات شخصی

تا یه سنی خیلی سر و صدا می‌کردم؛ به قول خواهری کوچیکه مثل پول خرد بودم تا یه خرده رفتار آدما بالا و پایین می‌شد عصبانی می‌شدم و مثل آتشفشان سر طرف خراب می‌شدم. البته زودم یادم می‌رفت و آروم می‌شدماااا ولی خب چه فایده وقتی کلی تخریب انجام داده بودم و خودمو آدم بده ی ماجرا کرده بودم؟! و خب معروف شده بودم به زود‌پز. اگر برگردم به گذشته خیلی حرفا رو نمی‌زنم. خیلی جاها از کوره در نمی‌رم. توی خیلی از موقعیتا زود بال بال نمی‌زنم که یه چیزایی رو اثبات کنم. 

توی این چند سال مخصوصا این یک‌سالی که شروع به کار کردم، متوجه یه سری چیزا شدم. مثلا اینکه تنها چیزی که برای آشکار شدن حقیقت لازمه گذشت زمانه. باید سکوت کنی و اجازه بدی آدما توی شرایط عملی خودشونو بهت معرفی کنن. آدما به زبون خیلی چیزا برای تعریف شخصیت‌شون می‌گن اما لزوما همون چیزی که می‌گن نیستن. حتی شاید اون چیزی که فکر می‌کنن هستن نیستن. حتی‌تر در اکثر موارد آدما همون چیزی هستن که فکر می‌کنن نیستن و دقیقا همون چیزی هستن که فکر می‌کنن بقیه هستن. همممم یکم پیچیده گفتم نه؟! 🧐

بگذارید واضح تر بگم، مثلا یه نفر که فکر می‌کنه خیلی آدم وفادار و کاردرستیه و دوستان و همکارانش بسیار بی وفا و نامرد هستن دقیقا خودش آدم نامرد و بی وفایی هست یا مثلا کسی که فکر می‌کنه آدما همه‌شون دروغگو هستن و تنها صادق دنیا خودشه قطعا برعکسه یا مثلا کسی که معتقده همه ی مردم بی فرهنگ و وحشی هستن، در شرایط عملی دست هرچی بی فرهنگ و وحشی رو از پشت می‌بنده. 

البته این حرف رو با قاطعیت تمام نمی‌گم و علاوه بر اینکه مطمئنم هر اصلی استثنائی داره معتقدم که تمام تجربیات من لزوما صحیح نیستن. اما تا این مقطع از زندگیم در نود و پنج درصد از موارد این تجربه نسبت به آدمایی که باهاشون برخورد داشتم صادق بوده. به همین خاطر این روزا وقتی یه آدمی شروع می‌کنه به تعریف کردن از ویژگی‌های خودش یا شروع می‌کنه به نق زدن و انتقاد از بدی‌هایی که فکر می‌کنه امروزه جامعه رو پر کرده، با یه لبخند ژکوند نگاهش می‌کنم و سکوت می‌کنم تا اون آدم خووووووب خودشو معرفی کنه☺️

پارسال سر کلاس یه بحثی بود بعد مشمئز (با عرض معذرت اما بیشعورترین و وقیح‌ترین آدمی که تو کل زندگیم دیدم!) برگشت یه چی گفت و فیلان که حالا مهم نیست. بعد من به دوستم گفتم میدونی چیه؟ اینایی که میگن همه‌ی مردم دروغگوان و اینا.. اینا خودشون چون دروغگوان فکر میکنن همه بهشون دروغ میگن. بعد درسته من دقیقا قصدم تیکه انداختن به این آدم بود ولی ایا اگر واقعا دروغگو نبود به خودش میگرفت؟ :))) در این حد به خود گرفتن که بره عین بچه‌ها به معاون بگه اینا منو اذیت میکنن؟؟ :)))))))) منم به معاونمون گفتم من که نه مستقیم به خودش گفتم و نه اسمی آوردم، پس اگه به خودش گرفته قطعا همچین آدمیه دیگه! وگرنه الکی که آدم اینجور حرفا رو به خودش نمیگیره :))

می‌گن چوبی که برداری گربه دزده خودش فرار می‌کنه😂👻
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan