پنجشنبه ۲۶ مهر ۹۷
این هفته در جریان کارورزی دادگاه نظامی، یک روز رفتم شعبهی دادیاری یه آقایی که باعث شد یکسری پیشفرضای ذهنیم راجع به قاضی جماعت به هم بریزه...
در واقع این طوری بگم که اگر من پسر بودم دقیقا میشدم همین آقا. در حدی شبیه بودیم(البته بیشتر غیر ظاهری)که حتی وقتی یکی از پروندههاشو داد تا بخونم به محض باز کردن پرونده دیدم عه!؟ دست خطش شبیه خودمه😳 حتیتر مثل خودمان تکلم میکرد 😐 ...البته که این خب ظواهر کاره دیگه، باطن آدما رو خدا داند.
واین جوری بود که به همکاران آینده امیدوار شدیم و مثل قبل فکر نمیکنیم قرار ست به یک دیوانه خانه ی مطلق ورود کنیم. (دست کم فکر میکنیم دیوانه خانهی نسبی عست)
و خب از اونجایی که این بندهی خدا متاهل بود دارم فکر میکنم اگر یه دختر داشته باشه که کپ من باشه عجب جالبناک میشه 😂😂😂
پ.ن: فرجهی لهنتی(یا همون لعنتی بقیه) اختبار شروع شده و قراره یه دوره ی چهل روزه غار نشین مطلق بشم... اگر دیر پست گذاشتم یا اگر اومدم جنگی پست گذاشتم فرار کردم و بهتون سر نزدم عذرخواهم به شدت... پیشاپیش و پساپس از اون دسته دوستان با معرفتی که سر زدن و پیگیری احوالات ما را رها نمینمویند حتی در بیمعرفتترین و سرنزنترین حالتمان، کمااااااال تشکر و امتنان را داریم...گفته باشیم که فکر نکنید نمیدانیم چقدر با وفایید...