تحقیقات محلی...

یه همسایه داشتیم به شدت رفتارای بدی داشتن به قول خواهری کوچیکه از این تازه به دوران رسیده‌هایی بودن که ادای خانواده‌های اصیل و دست به دهن رسیده رو درمی‌آوردن... 

یه دختر تقریبا همسن خواهری داشتن که بسیار جیغ جیغو و بی ادب بود و بارها تو روی پدری و مادری ایستاده بود و سر مسائلی که اصلا به ما بچه ها (به تعبیر پدری) ربطی نداشت_مثل شارژ ساختمان و استفاده از آسانسور برای اسباب کشی و..._ دخالت می‌کرد و حتی با داد و هوار و بی ادبی چند بار توی ساختمون دعوا راه انداخت !!! احترام موی سفید پدری که مثلا مدیر ساختمونه و بزرگ و کوچیکی و هییییچی رو هم نداشت. در این حد وقیح... جالب اینجاست که وقتی جیغ و داد می‌کرد پدر و برادر بزرگترش می‌ایستادن یه گوشه و فقط نظاره‌ش می‌کردن!!! مادرشم واحد پشتیبانی ایشون بود. طوری که وقتی چندبار مادری بهشون تذکر داد که دخترتون رفتارش مناسب نیست یه بلوایی هم ایشون راه انداخت که بیا و ببین...خلاصه تا یک سال قرارداد مستاجری‌شون تموم شد و تشریف بردن ما پیر شدیم...

جالب اینجاست که چون پدر خانواده که ادعاهای تجاری فراوان داشت اون چند ماه اول که هنوز روابط گل و بلبل بود سر قضایای شغلی چندتا مشاوره و معرفی برای پدری انجام داده بودن مارو نمک‌گیر و مدیون خودشون تصور می‌کنن و برای تحقیقات ازدواج فرزندان گرانبهاشون هنوز که هنوزه آدرس خونه‌ی مارو میدن!!!

شما باشید چی می‌گید به اون پدر و مادر نگون بختی که از همه جا بی خبر از شما در مورد این خانواده سوال می‌پرسن؟

واقعا نمی‌دونم آیا درسته در این‌جور مواقع آدم چیزی نگه یا اینکه اگر حقیقت ماجرا رو بگه و وصلت جور نشه خدا رو خوش میاد اصلا؟ در هر صورت چه خاکی به سر وجدان بدبخت باید ریخت؟

خیلی سخته!!!!
خیلی 😐
به نظرم باید دقیقا، بدون کم و کاستی، چیزی که بوده رو بگی! دلیلی هم نداره که بعدا عذاب وجدان بگیری که چرا راست گفتی! چون کار درست رو کردی و بالاخره اونی که اومده تحقیقات، بهت اعتماد کرده و توقع داره چیزی که حقیقت داره رو بشنوه نه اونچه رو که اون خانواده میخوان! 
منم مثل تو فکر می‌کنم و به مادری تاکید کردم حقیقت رو بگه نه یه کلمه کم نه یه کلمه زیاد ولی مادری الان عذاب وجدان گرفته می‌گه نکنه نباید می‌گفتم😐
البته من یه بار از یه مشاور خانواده هم شنیدم که تاکید می‌کرد برای تحقیقات ازدواج باید راستشو بگیم و اصلا مسئولیم که راستشو بگیم...ولی خب بازم خیلیا نمی‌تونن بگن...
سلام
آخ گفتینا

اتفاقا ی پست در این مورد می خواستم بزارم 
ولی فعلا فرصت نشده! :/


خدا ب همه مون صبر بده -___-
فکر کنم درد مشترک شده این روزا توی همه‌ی آپارتمان‌ها...
آمین 😐
منظورم تحقیقات در رابطه با ازدواج بود! -______-


منم منظورم همون بود دیگه -____-
تحقیقات ازدواج برای همسایه های آپارتمان دیگه!!! 
شک نکن حقیقت!
گاهی حقیقت خیلی تلخه. در این حالت بد نیست که یکی دو تا از خوبی های طرف رو به زور بچپونی بین ماجرا... :) نه؟
گاهی گفتن حقیقت به شدت سخته...
مادری می‌گفت کلی تلاش کرده از خوبیاشونم بگه ولی خب چیز خاصی به ذهنش نیومده...در واقع ما ویژگی مثبتی ازشون ندیدیم ...با این کارنامه سیاهی که پیش ما دارن نمیدونم چه جوری اصرار دارن ملت رو بفرستن اینجا برای تحقیقات😐!!!
همیشه باید حقیقت رو گفت
حقیقت اینه که چقدر عکس جدیدت قشنگه حوا بانو جانم 😍😍😍😍
گذشته از این موقعیت موقعیت بدیه و ادم واااقعا نمیدونه باید چیکار کنه و همیشه دعا میکنم هیشکی ادر مورد هیشکی از من تحقیق نکنه باید بگم چقد شیرین نوشته بودی
:)
منم واقعا برام سخته که راجع به دیگران چیزی بگم...به خاطر همین مادری رو فرستادم که بی سر و زبون‌ترین فرد خانواده‌ست و اصلا توان بدگویی نداره ...اگر خودم می‌رفتم کله‌پاچه‌شونو بار می‌ذاشتم روزه‌م باطل می‌شد 😁
ممنون 😍
خب ببینید هر کسی عیب رو یه چیزی میدونه

ممکنه عیبی که برا خانواده ی من خیلی بزرگه، برای خانواده ی ایکس اصلا عیب به حساب نیاد. مثلا زرنگی به حساب بیاد و خیلی هم دوست داشته باشن

به نظر من باید به عنوان ویژگی گفت ولی نه جوری که اون ویژگی رو عیب جلوه بدیم.

من خودم از آدمایی که خیلی زرنگی میکنن خوشم نمیاد. برامم مهم بود که خانواده ی همسرم نجیب باشن. ولی شاید یکی دیگه اتفاقا دوست داشته باشه خانواده شوهرش زرنگ باشن و آدمای نجیب رو بی دست و پا حساب کنه
آره دیگه عزیزم منم دارم میگم که حقیقت رو بگیم نه اینکه بدگویی کنیم...
مادری می‌گه تحقیق کننده‌ها به شدت خانواده‌ی محترم و حسابی بودن و واقعا براشون مهم بوده که طرف‌شون چه خصلت اخلاقی داره و به قول شما نجیب باشه 
اگر یه خانواده مثل خودشون بودن باز یه چیزی ولی در برابر چنین خانواده‌ای واقعا آدم دلش نمیاد چیزی نگه...کما اینکه برای تحقیقات همون دختر مساله ساز محترم یه خانواده‌ای اومدن که شبیه خانواده خودش بودن ما چیزی نگفتیم و وصلت هم سر گرفت ... اما اینا فرق داشتن
اگه حقیقتو بگین یکم بد میشه ولی خب باید انصافم رعایت کرد برای اون خانواده نگون بختی که میخوان وصلت کنن:دی
وقتی حقیقت‌شون انقدر داغونه که طرف‌شون بفهمه براشون بد ‌می‌شه خب بذار بشه 
می خواستن آدم حسابی باشن...مخصوصا که مادری میگه این خانواده‌ای که اومده بودن تحقیق بسیاااااار با شخصیت و حسابی بودن....
می تونم درک کنم که خیلی سخته ولی خوب وقتی کسی بهتون اعتماد کرده و برپایه نظر شما داره زندگی آینده اش رو بنیان می گذاره یه مقدار موضوع رو حساس تر هم می کنه .. من جای شما بودم می گفتم زمان خیلی کمی اینجا ساکن بودن و ما شناخت زیادی از ایشون نداریم لطفا بیشتر تحقیق کنید .. این یشتر تحقیق کنید یعنی نه شما بدی گفتی و نه مدیون شدی ... خودش بیشتر تحقیق کنه حتما یه آدم شیرپاک خورده ای پیدا میشه بدون وجدان درد بخواد همه چی رو براشون بگه .. اصلا همیشه تو در و همسایه آدمی که بخواد در این موارد راستش رو بگه هست پس نگران نباش .. ولی اگر تصمیم گرفتی حقیقت رو بگید به قول دوستان یه دو سه تا مزیت بگید بقیه رو معایب .. که طرف بمونه دو دو تا چهارتا کنه اگه خودش دلش خواست بره جلو  :)))


کاملا با حرفتون موافقم... اما در عمل مشکلی هست که اگر همه بخوایم با رودربایستی بگیم زیاد نمی‌شناسیم بیشتر تحقیق کنید دست آخر کسی حقیقت رو نمی‌گه چون من فکر می‌کنم اتفاقا این دوره زمانه کسی حوصله‌ی شر درست کردن برای خودشو نداره و اکثرا می‌گن به ما ربطی نداره...کم پیدا می‌شه کسی که به قول شما احساس مسئولیت کنه دلش برای تحقیق کننده بسوزه و حقیقت رو بهش بگه... من که پایین نرفتم اما مادری میگه تلاش کرده که بدگویی نکنه فقط چیزی رو که می‌دونسته گفته و آخرش گفته بیشتر تحقیق کنید 
دیگه ان شاالله که خیره 😊
سلام یوقت هایی باید به تحقیق کننده نگاه کنید
بعضی ها تقریبا تصمیمشونو گرفتن یه تحقیق هم میان محض خالی نبودن عریضه و نتیجه رو هم بی کم و کاست به اطلاع خانواده طرف مقابل میرسونن
با اینها همون سبک خوشحال باشین و از بقیه بپرسین پیش برین
چند بار توی اطرافم دیدم که بعد از ازدواج کار به پیگیری و گله گزاری و انتقام گیری و تلافی کشیده چون کسی که ازش تحقیق کردن صادقانه مشکلات رو گفته ولی در عمل فرمالیته بوده و ازدواج کردن
این خانواده دیدن دست شما خوب بوده‎(:‎ بعدی رو هم روانه منزل شما کردن
شایدم به آبروداری بقیه اطمینان ندارن‎;)‎
دقیقا پدری هم همینو گفت... سر تحقیقات دخترش که اصل ماجرا هم بود ما چیزی نگفتیم چون همین حالت فرمالیته داشت مادر داماد روز قبل از عقد بلند شده بود اومده بود پرس‌وجو😐😐😐😐 به علاوه ظاهرا رفتار و سکناتش می‌خورد از قماش خودشون باشه 
ما هم خیلی شیک و مجلسی گفتیم یک‌سال بیشتر اینجا نبودن و ما نمی‌شناسیم‌شون...
فکر کنم سر قضیه‌ی دختره بد عادت شدن واقعا😁
ولی این یکی خانواده خیلی فرق داشتن دلمون نیومد راستشو نگیم...

سلام . من چیزی که به ذهنم رسید حرف امام علی بود ، هر چه را برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند و هر چه را برای خود نمیپسدی برای دیگران هم نپسند ! 
سلام
من واقعا برای خودم نمی‌پسندم که کسی که بهش اعتماد می‌کنم حقیقت رو بهم نگه...
ممنون از نظرت 😊
من خودم باشم نمیتونم حقیقت رو بگم ولى تو بگو :|
منم به سختی می‌تونم... به خاطر همین مادری رو فرستادم بگه😁
قطعا باید حقیقت رو گفت.
تلاش می‌کنیم ان‌شاالله هم حقیقت رو بگیم هم عدالت رو رعایت کنیم 😊
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan