شنبه ۲۱ بهمن ۹۶
توی یه برهه هایی از زمان هم پیش میاد که تبدیل به یه هیولای بی شاخ و دم میشی که حتی خودتم باورت نمی شه بتونی همچین چیزی باشی!!!
یعنی صد سااااال سیاه از مخیله ت گذر هم نمی کرده که بتونی همچین موجود وحشی و مخرب و بی رحمی بشی و انقدر راااحت همه ی چیزهای خوبی که توی قلبت داری رو دور بریزی و در کمال بی رحمی تمام امید و آرزوها رو بکشی!
انقدر سرد و تلخ زل بزنی تو چشم آدما و بگی برام مهم نیستی...نه تنها تو، هیچکس دیگه ای هم برام مهم نیست!!!
ببین آدما با آدم چه می کنن...
یا بهتره بگم ببین آدم نماها با آدم چه میکنن ...
پ.ن: بعد از یه وحشی بازی اساسی و به پا کردن گرد و خاک فراوان در منزل، بچه ی خواهرم با احتیاط و یواااش اومده پیشم میگه خالا چرا هلولا شدی؟ :))))