یه گاز کوچولو لطفا...

 یه کیک یزدی رو توی مشتت محکم گرفتی و تلو تلو می خوری و از جلوم رد میشی...طبق معمول سکندری می خوری و تالاپ می خوری زمین منو نگاه می کنی نیشتو باز می کنی و چهارتا برنج ریزی که روی فک بالات دراومده نشونم می دی، یه گاز به کیک یزدی له و لورده ی تو دستت می زنی و بلند میشی دوباره تلوتلو زنان میری سمت میز عسلی که ظرف میوه رو بریزی به هم...از پشت می پرم رو سرت و میگیرمت، آب دهن آویزونت رو می ریزی روی پام، میام لپتو گاز بگیرم خواهری رو میبینم که داره چشم غره می ره؛ میخندم و به چلوندن بسنده می کنم...یکم که فشارت می دم صدات درمیاد و با اخم چنگ می ندازی به موهام ... بلندت می کنم چرخ چرخ چرخ چرخ می زنیم و دوتایی سرمون گیج می ره و ولو میشیم روی زمین...صدای خنده ی من ...صدای ذوق تو ... خوشبختی یعنی همین



_برشی از خاطرات یک عدد خاله_ 

ای جونم! خدا حفظش کنه :)
سلامت باشید... ان شاالله نصیب خودتون :)
ای جان من خاله نمیشم:(
خداحفظش کنه شماروهم همینطور
عززززیییزم... واقعا حیف که خاله نمیشی
ممنون عزیزم خدا شما رو هم حفظ کنه...
شکلات ^_^
گاااااز :)
دوشنبه ۸ آبان ۹۶ , ۰۸:۴۲ مریــــ ـــــم
عزیززززززززم
خاله شدن بهترین حس دنیاست
آره واقعا بهترررررین حسه...
خدا نصیب تون کنه :)))
فقط یکم دردسرم داره که اونم دوست داشتنیه ؛ )
دوشنبه ۸ آبان ۹۶ , ۰۹:۰۸ مریــــ ـــــم
من خاله هستم
:))
خب پس دیگه مشمول رحمت اللهی شدی ...
من دیگه چی بگم؟ :)
سه شنبه ۹ آبان ۹۶ , ۰۹:۱۱ مریــــ ـــــم
خداروشکرکن دیگه
:))
خداروشکر :)))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan