هجوم...

به یه نقطه ای می رسی که دیگه هیچی به نظرت ارزش جنگیدن نداره 

همه ی اهداف و آرزوهات از دست رفته

توی یه موقعیتی گیر کردی که هیچ ربطی به تو نداره

و همه ی آدمایی که فکر می کردی کور سوی این تاریکی باشن تو نظرت خراب شدن

و در آخر مسیر به نقطه ایی از سِر شدن میرسی که حتی حضور خدا رو هم حس نمیکنی...

چه سکون تلخی ...چه سکون تلخی...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan