درد کهنه

بعد از تو چشم آرزویم بی تماشا ماند

تنهایی ام در گوشه ای کز کرد و تنها ماند


رفتی و گفتی صبح فردا باز میگردی

یک عمر تقویمم به شوق صبح فردا ماند


افتاد صد گل بین دستانم ولی رد شد

مثل ارس بودم، همه رفتند سارا ماند


قسمت نشد تا سهم عشقی مشترک باشیم 

این واقعیت بود اما توی رویا ماند


من صخره تو دریا، یکی بایست جا میزد

هرگز نفهمیدی که ردت برتنم جاماند


پرونده ی یوسف اگرچه بایگانی شد

پیراهنش در موزه ی درد زلیخا ماند ...


مجموعه شعر(جنگ میان ما دو نفر کشته می دهد)

امید صباغ نو                                      

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan