اندر حکایات کاکل به سران باب چهل و چندم

برخی از این مادرانی که پسر بدارندی همی بر این تصورند که آسمان همی پاره شدندی و کاکل به سر ایشان تالاپی به وسط عرصه ی هستی افتادی و جمله جنبندگان و جانداران علی الخصوص مونثات عالم باید همگی چاکران و دست بوسان وی همی باشندی و اگر به خواستگاری دخترکی رفتند حتی اگر تمام کمالات هفت عالم و هشت بهشت را داشتی و حورالعینی مجسم بودندی باز هم در برابر کاکل زری مذکور کنیزکی بی ارزش بیش نیست که اولیا مخدره مادر حضرت کاکل حق دارند به دون ترین مرتبه ی ممکن در کائنات بر آن مونث کم مایه نگریسته و به هر گونه که تبع همایونی کشید با وی برخورد کنندی  و بر فرضی که گووووووشه ی چشم ملوک السلطنه کنیزک را بهر کلفتی و چاکری مناسب دیدی با پرداخت مبلغی آنرا بخریدندی و به مطبخ خانه شان ببردندی و زبان مبارک هم بر سر وی و هفت جد و آبادش دراز کردندی و همه جا نشستی و برخاستی و بگفتندی که حیییییییف از این قلمان پسری که در هستی بی بدیل بودی و به تور این ایکبیری خانم همی بیفتادی...


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan