راپونزل

اول صدای سر خوردن روی سرامیک و دوم گروووومپ زمین خوردن یکی از سمت جزایر لانگرهاوس و سوم صدای غر و ناله ی پدری که کی اینجا وسط آشپزخونه کف ریخته؟

بعدش مادری وارد صحنه میشه برای کمک و خودشم سر میخوره و تالاپ ولو میشه ور دل پدری بعد از اتمام غر غر و ناله ، کارشناسی شروع میشه : این که کف نیست کف خیسه این خشکه!

:شاید چسب ریختن! 

:نه بابا این که به دست و پا نمی چسبه!

خواهری می ره تو آشپزخونه که ببینه چه خبره شالاااااپ میخوره زمین و جیغغغغ و داد... 

گوشم تیز شده ولی جرات نمیکنم برم وارد صحنه ی جرم بشم.

بدی خواهر داشتن اونم از نوع کوچیکتر اینه که اگر از خودت بیشتر در جریان خرابکاریات نباشه کمتر نیست...

یکم که زمینو وارسی میکنه با یه لحن تیز و بزی می گه اینجا سرم مو ریخته!!! 

:کدوم فاقد قوه ی تمییزی اومده تو آشپزخونه موهاشو سرم زده شونه کرده؟ 

صدای جیغ بنفش مادری: سه ررررررررررررررک !!!

و سه رک لحظاتی پیش از در ورودی گریخته بود...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan