مکالمات من و او

میگم شب آرزوهاست

میگه به من چه؟

میگم خب آرزو نداری؟

میگه آرزو چیه؟

میگم همون چیزی که همین الان اشک شد نشست به چشمات!

چیزی نمیگه روشو برمیگردونه سمت پنجره...


حس میکنم انکار درد از خود درد بدتره...


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan