مادر مقدسی برای ماهی گلی های ریز و زشت

حالا امسال که من گفتم ماهی قرمز نخرید هر کدوم از اعضای خانواده رفت بیرون برگشت یه کیسه پر ماهی گلی خرکش کنان آورد انداخت تو بغل ما...
این طوری شد که بسته به سن و سلیقه ی اعضای محترم خاندان انواع و اقسام ماهی گلی سر سفره ی هفت سین امسال ما رویت میشد ...
خواهری دو تا ماهی دو رنگ کپل مپل خرید که قرینه بودن یکی شون قرمز بود با خالای سفید یکی شون سفید بود با خالای قرمز...
برعکس مادری رفته بود شیش هفتا از این ماهی قرمز ریزا خریده بود که خعلی زشت و بی نمک بودن...
پدری هم به همین منوال...
وظیفه ی تیمارداری و مراقبت از این موجودات چشم قلمبه ی پولکدارم با منه دیگه...
از اونجایی هم که عقل عادمیزاد به چشمشه این ماهی ریزا به شدت مورد بی مهری قرار میگیرن و ماهی کپلا شدن سوگولی سفره هفت سین...به حدی که خواهری برگشته میگه اینا رو بنداز بیرون از آب بمیرن حوصله شونو ندارم زشتن...دو سه بارم دوس موستاشو برداشت آورد که این بی نواها رو قالب کنه بهشونو ردشون کنه برن ...
ولی از اونجایی که من در این جور موارد رگ مظلوم دوستم باد میکنه همچین زهرچشمی از همشون گرفتم که جرات نکنن به ماهیای من نگاه کنن... بلاخره همه ی بچه ها برای مادر یکی هستن ریز و درشت و زشت و خوشگل نداره...اتفاقا آدم اون ضعیف تره و زشتتره رو بیشتر دوس داره همیشه ... منم همین شکلیم، نمیدونم چرا واقعا؟!! خواهری با دهن کجی میگه مادر مقدسی دیگه! از اون مدلاشون که تو فیلما نشون میده صد کیلو وزنشونه متولی یتیم خونه های خارجین :))))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan