سه شنبه ۲۱ شهریور ۹۶
یکی از فانتزیای بچه گی من تماشای انیمیشن دیو و دلبر بود.
با اینکه زبان اصلی بود و چیزی سر در نمی آوردم از حرفایی که رد و بدل می شد ولی سرنخ اصلی فیلم برام یه حرف بزرگ داشت دختری که با هم سن و سالاش فرق داره...
بزرگتر که شدم و زبانم به حدی رسید که بفهمم شخصیتای کارتون چی میگن فهمیدم اون دختری که ازش خعلی خوشم میاد انگاری بیشتر ازش خوشم میاد...یه دختر متفاوت...کسی که دنبال نگاه مردای زشت و چندشی مثل گستون(یکی از شخصیتای فیلم) نیست.عاشق کتاب خوندنه و همین وجه مشترکش با دیو باعث یه علاقه ی عجیب غریب میشه. دختری که با رویاهاش زندگی می کنه و منتظره که یه چیزی بیشتر از روزمرگی های زندگی فقیرانه ی توی دهکده سر راهش قرار بگیره و با همین شخصیت رویایی و عجیب و غریب می ره عاشق یه دیو می شه!!!
تازگیا که فیلم سینمایی دیو و دلبر ساخته شد یک بار دیگه نشستم پای تمام نوستالژی های کودکی و نوجوونیم و یک دفعه احساس کردم که چقدر از پیش زمینه های ذهنی من به صورت ناخودآگاه از یه کارتونی که توی بچگی دیدم تاثیر گرفته!
علی رغم علاقه ای که به این کارتون دارم ولی متاسفم که یه شرکت صهیونیستی انیمیشن سازی می تونه انقدرررر حساب شده روی ساختن تفکر بچه ها و شکل دادن شخصیت بزرگ سالی شون برنامه ریزی کنه و با یه انیمیشن در این سطح فرهنگ سازی کنه و الگوهای اخلاقی جهان شرقی رو با سبک خودشون به خورد ما بده و در حدی اثر گذار بشه (مثل سیندرلا ) که تبدیل به یه شخصیت ماندگار بشه و حتی با گذشتن دهه ها و ساخت انواع انیمیشن های با کیفیت تر و به روز تر هیچ چیزی جاشو نگیره ...و در برابر این سطح از تاثیر گذاری ما همچنان نشستیم وفقط نظاره می کنیم و هیچ کار خوبی تولید نمی کنیم.
و این تازه از نمونه کارتوناییه که خیلی سال پیش ساخته شده... تاثیر انیمیشن هایی که الان ساخته می شن مثل frozen که بماند...