جمعه ۴ خرداد ۹۷
اگر نگم توی همه خونه های سرزمین ایران باید بگم توی اکثر خونه های این دیار یه زن هست که همیشه نجابت و حفظ آبرو کرده و مشکلات رفتاری و کج اخلاقیها و گندکاریهای شوهر لامصبشو کتمان و پنهان کرده و حتی برای آبرو داری جلوی بقیه کلی هم از اون نکبت تعریف کرده و بهش احترام گذاشته و بالا بردش طوری که کل فامیل و دوست و در وهمسایه فکر کنن مردک فرشته ست و به سرش قسم بخورن...
بعد همین زن بینوا وقتی کارد به استخوانش رسیده و سر یه فضاحت بزرگ صدای اعتراضش بلند شده از طرف بقیه متهم شده و تو دهنی خورده که این مرد فرشتهست و ایراد از توئه حتما وگرنه که آقای فلانی توی خانواده دوستی و خوبی و پاکی زبانزده و فلان و بیسار...
اون وقت دیگه ماجرا تف سربالاست که زن بدبخت نه روش میشه گذشتهی نکبتی که با سیلی سرخ نگهش داشته رو برای هر ننهقمر و غیرِقَمَری بازگو کنه نه میتونه ثابت کنه که بابا طرفش هیولاست و یکی باید این زن بدبخت رو از شرش نجات بده...
خلاصه هر خاکی بریزه سرش هیچ خاکی نمیتونه بریزه سرش...😐😐
تازه بر فرضی که مرد مذکور در حد همون گنداخلاقی زن نگونبخت رو اذیت کرده باشه و زن بروز نداده باشه از یه سنی به بعد که مرد مذکور از تب و تاب و اذیت افتاد دیگه زن بدبختی که از دست ایشون ضعف اعصاب گرفته و تا حالا همهچیزو ریخته تو خودش و تحمل کرده و هزارتا درد و مرض داخلی و خارجی گرفته، اون آدم سابق نیست و با توجه به تغییرات سنی و جسمی کج خلقی و بیرون ریزیش شروع میشه... نقطهی عطف ماجرا اونجاست که کل فک و فامیل و در و همساده میگن عااااااخی آقای فلانی انقدر مظلومه، مهربونه، بی آزاره اما زنش مادر فولاد زره ست پدر مرد بیچاره رو درآورده اصلا قدر مرد به این خوبی رو نمیدونه اونم تو این دوره قحطی مرد... خدا نصیب نکنه ...😐😐😐
پ.ن: از عوارض کارورزی در دادسرا دیدن و شنیدن چیزاییه که تا مدتها اعصاب آدمو له و لَوَرده میکنه...😐😒