دوشنبه ۵ خرداد ۹۹
۱. نمیدونم در دنیای پس از مرگ به بهشت میرم یا به جهنم ... اما اگر قرار شد خدا از تقصیراتم بگذره و شامل عذاب نشم به جای اون همه نعمتی که همه برای رسیدن بهش دعا میکنن ترجیح میدم یه دختر بچهی چهار ساله باشم با یه سه چرخه ی صورتی توی سرزمینی زندگی کنم که فقط بچهها باشن و هر روز و هر شب بازی کنیم و با صدای بلند بخندیم.
۲. جدیدا مود موهای فرفری پیدا کردم. مثلا نارنجی هم باشه؛ بلندم باشه. یه چیزی دقیقااااا عین موهای مریدا توی انیمیشن brave؛ من هی بالا و پایین بپرم و حلقههای موی فرفری نارنجیم هم مثل فنر بالا و پایین بپرن 😍🤪
۳. خیلی عجیبه که سالها برای رسیدن به یه لحظه عطش داری بعد وقتی بهش میرسی که دیگه نمیخوایش...
۴.زمان چقدر میتونه آدما رو عوض کنه. کسی که برونگرا ترین عضو خانوادهست انقدر تنهایی توی خلوت خودش درد بکشه که حتی توی عالم خواب هم تظاهر به صبوری بکنه😶
۵. تعداد آدمایی که توی چهار سال اخیر از زندگیم حذف کردم ضرب در اینکه چه کسانی بودن که حذف شدن نتیجهی حیرت آوری داره! اونم برای من که توی حذف کردن خاطرات و آدما خیلی دست و پا چلفتی هستم. بعضیا رو هنوز خودمم باورم نمیشه که از چشمم افتادن و قیدشونو زدم.
۶.گرچه ممکنه بعضیا تغییرات منو نپسندن اما من از خود فعلیم خیلی راضیم. بهتر از اینه که شبیه آدمایی باشم که خودشونو خیلی کاردرست فرض می کنن اما باطنشون پوسیدهتر از چوب بید زدهی اثاثیه ی خونهی مادربزرگشونه😶
۷.شکستنی تر از آنم که سنگ برداری
و یا به خاطره ای دیر سال بسپاری
من و دل و غزلم سال هاست زندانیم
در این اتاقک مرطوب چار دیواری
گره زدند مرا مثل عنکبوتی پیر
به تار حوصله روز های تکراری... (مجتبی محمدی)