يكشنبه ۳ فروردين ۹۹
جدیداً وقت گذروندن با گل و گیاه رو بیشتر از مصاحبت با آدما دوست دارم.
یه بیلچهی آبی کوچیک با بیست-سی تا گل دون رنگارنگ مینیاتوری و چند تا کیسه خاک و اقسام کاکتوس و ساکولنت و انواع محلول آفتکش و تقویت ریشه و گل، تمام چیزیه که توی قرنطینه من رو سرپا نگه داشته؛
گاهی که لب تاب رو کنار می دارم و از دنیای ابر و بادی داستانم بیرون میام یکراست میرم سراغ گلدونام و قربون صدقه برگا و غنچههای گل شون می رم و بهشون رسیدگی می کنم و زنده میشم.
گرچه این روزا زیاد شک میکنم که هنوز زنده هستم یا مُردهم ! اصطلاحاً چی میگن؟! آها حیات نباتی... یعنی زندگی گیاهی؛
آره فکر میکنم که به یه نوع زندگی گیاهی اختیاری رسیدم که نبضش توی گلدونای روی شلف دیوار میزنه.