چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۹۷
رفتم هر چی توی ذهنم بود ریختم روی ورقه و بعدشم رفتم مطب دکتر برای گردنم سپس به همراه یه بندهخدایی برای انعقاد قرارداد رفتم دفتر یه وکیل (دقیقا از اول تا آخر جلسه فقط دو سه تا جمله گفتم و نقش شلغم داشتم؛نمیدونم چرا اون بندهخدا اصرار داشت من برم باهاش:| ) و بعدترش خسسسسته و کوفته برگشتم خونه...
و صحنهای که باهاش مواجه شدم کمرمو شکست...
یه اتاق تمیییییز مثل دستهی گل بود -__-
حالا نیم ساعته مثل گربه ای که سیبیلشو چیده باشن بی تعادل توی اتاقم چرخ میخورم و دنبال یه تیکه کاغذ مهم میگردم...
کی میگه مرتبی و نظم محیط باعث راحتی میشه؟ من وقتی همه چیز مرتبه گیج گیجم و تقریبا دو برابر حالت نامرتبی در حالت مرتبی وسایلمو گم میکنم یا دنبالشون میگردم و کلا کلافه و بی تمرکز میشم...در واقع نظم من توی بی نظمیه. فقط ای کاش یکی اینو برای مادری توضیح بده که پودمان به پودمان نیفته به جون اتاق بی نوای من :/