روضه های خواهرانه

خواهری بچه شیرخوارشو گذاشته خونه پیش مادری با هم رفتیم بیرون خرید کنیم مثلا...

بیشتر از یک ساعت طول کشید 

یهو دیدم بغض کرد

بهش میگم چی شده؟

میگه بچه م گشنه شه

میگم از کجا فهمیدی؟

میگه یهو شیر اومد تو سینه م...

میگم آیا لازمه روضه بخونم یا خودت رفتی تا کف کربلا؟

بغض میکنه...بغض میکنم...

امان از دل رباب...امان...

نمی تونم چنین حس و حالی رو تجربه کنم !!

پش اگه نظری بدم ممکنه سوء تعبیر بشه!!!

همان موفق باشید!!
ممنون 
سلام

عجب روضه ای. :(((
اگر اهل روضه باشیم توی این دهه از در و دیوار روضه می باره...
آی خدا :((
آه... :((
عزیزززم
:(
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan