يكشنبه ۲۹ مرداد ۹۶
پدری یه نگاه می کنه بهم چشماشو ریز می کنه و میگه بازم سردرد داری؟
من:|
مادری میگه عاره از بعد از ظهر سردرد داره از اون سردرد داغونا
من :|
میگم من که چیزی نگفتم از کجا فهمیدید؟
پدری میگه تابلوئه دیگه وقتی سردرد میگیری صورتت ورم میکنه...
مادری میگه به اضافه ی اینکه چشمات دوتا خط ممتد میشه و زیر چشمت گود میفته...
چقدر بده عادم گاو پیشونی سفید باشه هاااا ... کلا پنهان کردن حال درونی از طرف بنده مثل این می مونه که یه فیل با لباس سرخابی کنار بوته های تمشک بایسته و بگه من تمشکم...یا مثلا یه فوک چاق هزار کیلویی بخواد تمام چربیای شل و ول هیکلشو توی یه لباس مجلسی جذب اندامی سایز smal بچپونه
انقدر حالات روحی و جسمیم تابلو می باشه لامصب...