شنبه ۱۳ خرداد ۹۶
کناره های بینی یا همون دماغم قاچ خورده اندازه ی گسل زیر تهران!
گوشه های لبمم ترکیده خود لبمم چرک کرده این هوا باد کرده زیر چشمم اندازه ی فاصله مچ تا آرنج گود رفته و کبودیده، ناخونامم داره یکی یکی می شکنه میفته دو روزه که صبح قبل از بیرون اومدن از تخت خون دماغ میشم ... در کل شبیه کاراکتر عروس مرده شدم ... دارم بی سروصدا تجزیه میشم می ریزم پایین :/
خواهری میگه شاید مُردی خبر نداریم !!!
مادری میگه اگه واقعا مردی صداشو درنیار فعلا تا عروسی خواهرت بگذره
مادربزرگی میگه حالا آرد نداریم حلوا بپزیم
خعلی دوسم دارن خعلییییییی...