پنجشنبه ۴ خرداد ۹۶
میان دلبران آخر دلم شد یار تنهایی
به امیدی که کم گردد کمی از بار تنهایی
چنین دل بستنی هرگز ندارد سود می دانم
شوم تنهاتر از سابق پس از دیدار تنهایی
کمال الملک میبیند درون شاه غربت را
که در تالار آیینه کشد تکرار تنهایی
بلای بی کسی سخت است اما بین آدمها
دو چندان میکند درد مرا اقرار تنهایی
خبر آمد که می آیی بیا این خانه لرزان است
ترک افتاده از شوق تو بر دیوار تنهایی
امید وصل تو آخر مرا بی خانه خواهد کرد
شبی پنهان شوم زیر همین آوار تنهایی
به استقبال دیدارت شوم بازیچه ات اما
درآوردی مرا با این دروغ از غار تنهایی...
محمد شیخی
مجموعه غزل مدارا