پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۹۶
بعضی اتفاقا یه جوری یهویی توی زندگی مون وارد میشن و هُرّرررییی می ریزن رو سرمون که از شوک ناگهانی اومدنشون گیج و منگ میشیم و مثل کسی که ضربه خورده تو سرش تا مدتها تلو تلو میخوریم...فرقی نداره که خوب باشن یا بد چیزی که خشکمون میکنه یه دفعه ای بودنشونه!!!
اگر بخوام یه تشبیه مناسب برای این اتفاقا بنویسم میگم درست مثل همون موقع که با لباس میری تو حموم که یه پارچه ای چیزی رو بشوری بعد نفر عاخر در اوج بیشوعوری شیر رو در حالت دوش بسته و ناغافل دوش بالای سرت با عاخرین فشار باز میشه و آب یییییخخخخخ میریزه رو سرت و روح از بدنت جدا میشه...
دقیقا به همین کیفیت...
پ.ن:دعا میکنم زندگی تون پر از این اتفاقای یهویی از نوع خوووووووبش باشه... چون درست مثل این می مونه که ناغافل تو رو هل بدن توی یه استخر پر از شکلات فندقی خوشمزه :)))
و دعاتر میکنم که زندگی تون خالی از این اتفاقای یهویی از نوع بدش باشه، چون یه دونه از این بداش کافیه تا یک عمممررررر یه تیکه زغال داغ ته قلبتون روشن بمونه و...