serek مردونه

دوباره یه کرمی افتاده به جونم 

که برم موهامو از ته کوتاه کنم 

حتی در مواردی برای خالی کردن کناراش از ماشین استفاده کنم ...

پدری میگه من که راضی نیستم

مگه پسری که میخوای موهاتو ماشین کنی؟

مادری میگه میذاری میذاری انقدر که بلند میشه

میری از این مسخره بازیا درمیاری داغشو به دل همه مون میذاری...

یاد دفعه قبل می افتم که به بهانه ی اردوی جهادی رفتم از ته زدم موهامو...

پدری تا مرز سکته رفت...مادری چند وقت باهام حرف نمیزد...

خواهری راه میرفت میگفت آقا ببخشید اون نمک دونو از آشپزخونه میارید؟ اون سبدو از بالا کمد میاری؟ در روغنو باز میکنی؟بلاخره مردی گفتن زنی گفتن! :)))

ولی چه کیفی کردم خودم...

هوس کیف کردن زده به سرم...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan