دلتنگیِ یک دلِ تنگ

جایی خواندم : "انسان همیشه دیر این را می‌فهمد 

که به آن اندازه که فکر می‌کرده زمان وجود نداشته است"

فکر کردن به حقیقت این جمله خیلی دلم را فشرده کرد. 

زمانی که تا گلو دلتنگ یک نگاه، یک صدا، یک عطر و یک آغوش خاص شدی 

در حالی تمام وجودت از این حقیقت می‌سوخت

که تا لحظه‌ی مرگ قرار نیست دوباره آن نگاه ، صدا، عطر و آغوش را داشته باشی؛ 

آن زمان ، بسیار زمان نامناسبی برای این‌ است که بفهمی ممکن است زودتر از تصور ما دیر شود...

شما را به خدا قبل از اینکه دیر شود نعمت داشتن همدیگر را دریابید. مطمئن باشید حتی اگر در نهایت خوشبختی تمام عشق خود را به هم بدهید باز هم وقتی دیگر با هم نباشید احساس حسرت می‌کنید. چه برسد به اینکه از هم غافل شوید.  

به خدا آنقدرها که فکر می‌کنید زمان وجود ندارد...😭

پ.ن: ممنون می‌شم اگر برای فتح اله فرزند سیف اله فاتحه بخونید...🙏

خدا رحمتشون کنه 

ممنون 
خدا رحمت‌ کنه رفتگان شما رو…
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan