چهارشنبه ۱۱ مرداد ۹۶
یک نفر بهم گفت دو رو ... یعنی کسی که چیزی که نشون میده نیست...در واقع مترادف همون منافق خودمون...
یک نفر که همه ی وجودمو براش سرمایه گذاری کرده بودم و همه ی خودمو بهش نشون دادم... اونم زمانی که تمام دنیامو بسیج کرده بودم تا سورپرایزترین تولد دنیا رو براش بگیرم...خستگی تمام برنامه ریزیا موند به تنم واقعا:/
راست می گفت طفلکی...یه رویی از من دیده بود که به هیچ غریبه ای نشون نداده بودم و خب بعضی آدما ظرفیت کافی ندارن که لایه های پنهانتو براشون رو کنی... سوء تعبیر میشه براشون... توان درک لایه ی خصوصی تر زندگی تو رو ندارن...فکر میکنن دورویی. چاره اینه که هولشون بدی تو لایه ی غریبه ها و مثل اونا باهاشون رفتار کنی تا بفهمن در اصل تو کی هستی. به خاطر همین باید با یه مداد قرمز بزرگ محکم خطشون بزنی از زندگیت...
همین کارو کردم ... الان احساس بهتری دارم. خدا رو شکر...
ببخشید آدرس رو بی هوا تغییر دادم، از عوارض همون خط خطی یهویی و عجله ایه... گرچه فکر کنم پسوند جدید قشنگترم باشه ...
هستم هنوز...باشید لطفا ؛ )