هر لحظه در خودم جوانه می‌زنم سپس دوباره می‌میرم…

همیشه فکر می‌کردم یه زندگی پربار و عاقبت به خیر اون زندگیه که وقتی موهات سفید شد و برگشتی به گذشته نگاه کردی ببینی به همه یا مهمترین هدف‌هات رسیدی و جلوی همه‌ی جمله‌های زندگیت نقطه گذاشتی و به یه نقطه ی خاص نهایی رسیده باشی. در اون لحظه می‌تونی بگی توی زندگی رشد کردی. 

اما الان فکر می‌کنم شایدم رشد واقعی همه‌ش رسیدن نباشه. گاهی روح آدمیزاد با نرسیدن رشد می‌کنه. اونجایی که برای یه هدف تلاش کردی و حقیقتش رو درک کردی و نرسیدی، لحظه‌ای که دیگه حس کردی اونو نمی‌خوای؛ شاید خیلی بیشتر از لحظه‌ای که اگر بهش می‌رسیدی ، بزرگ شده باشی حتی اگر موهات هنوز سفید نشده باشه.

شنبه ۱۱ دی ۰۰ , ۱۵:۰۷ دچارِ فیش‌نگار

خداقوت

سلامت باشید 

لحظه ای که دیگه حس کردی اونو نمیخوای:)

لحظه‌ی عجیبیه …
يكشنبه ۱۲ دی ۰۰ , ۱۰:۵۰ یاس ارغوانی🌱

واقعا عجیبه! خیلی عجیبه! من که توی زندگی موندم.

هر لحظه یه جوری محاسباتت رو به هم می‌زنه که باورت نشه 🙁
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan