شنبه ۲۵ شهریور ۹۶
پدری:سه ررررک!!!
من:جان
پدری:سه ررررررک!!!
من:جان
پدری:گشنمه...
من:سیب زمینی تخم مرغ بدرست بمیل ...
پدری:… (مظلومانه صحنه را ترک کرده به آشپزخانه می رود)
بعد از پنج دقیقه...صدای پدری از آشپزخونه:ای وااااای افسی ماماااااان...
مادری:چیه چه خاکی به سر آشپزخونه م ریختی؟
پدری با بغض:چرا توی قوطی زردچوبه فلفل قرمز ریختی عاخه؟
مادری:از بس که شما زردچوبه می ریزی جابه جاشون کردم بلکه تنبیه بشی...
پدری:چرا درشو محکم نبستی حالا؟
مادری:ای داد چقدر ریختی؟
پدری:پنج شیش تا قاشق غذا خوری شد فکر کنم...
مادری: :|
یک ربع بعد پدری ماهیتابه به دست تشریف فرما می شوند...
_به به سه رک بیا ببین چی پختمممم...
من:نه ممنون فلفلی که روش سیب زمینی تخم مرغ ریخته باشن میل ندارم
پدری:نههههه تند نیست دیگه شستمش...
من و مادری با جیغ:شستیییییش؟
پدری :عاره...خشکشم کردم :) دوباره گذاشتم رو گاز
من و مادری بازم باجیغ:خشکشم کردددددیییی؟
پدری با اشتها لقمه می گیرد و با نیش باز میگوید:اوهوووووم
ما :/
پدری ؛ )
سیب زمینی تخم مرغ شسته شده :@