پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۹۶
رمان بلندی های بادگیر عجیب ترین روایت عاشقانه ای بود که خوندم... مگه میشه؟
پ.ن:یه دوست داشتم سال کنکور کارشناسی می رفت کتابخونه اما درس نمیخوند می نشست رمان می خوند...من خعلی دعواش میکردم اون موقع ها ...اما حالا میفهمم که چرا اینکارو میکرده...یه وقتایی سِر میشی از شدت هجوم نکبت به زندگیت و توان دست و پا زدن نداری ، بعد با خودت میگی حالا که قراره غرق بشم بذار تو دنیای کتابام غرق بشم...حداقل از مرگم لذت ببرم ؛ )