آذر

از دور منو می‌بینه با شوق میاد سمتم

با آغوش دوستانه‌ش لِهَم می‌کنه... نیشم باز می‌شه از اینکه هیچ تغییری نکرده

راه می‌افتیم چند ساعت خیابونا رو متر می‌کنیم حرف می‌زنیم می‌ریم کافه بستنی می‌خوریم نهار می‌خوریم...یه دیدار مثل همه‌ی دیدارای قبلی...

اما یه چیزی انگار سرجاش نیست...شاید اون چیز منم...با هیجان و صدای جیرجیری هزار تا ماجرا تعریف نمیکنم و بالا و پایین نمی‌پرم، هیجان زده نمی‌شم، شیطنت نمی‌کنم از در و دیوار راه پله‌ی کافه بالا نمی‌رم، پشت ویترین مغازه ها توقف نمی‌کنم تا قربون صدقه‌ی عروسکای خنگ و کج و کوله برم، دم ایستگاه عمه لیلا که بوی تند لواشک پیچیده غش و ضعف نمی‌کنم و التماس نمی‌کنم برام بخره، بلند نمی‌خندم، رنگ شاد و گل گلی نپوشیدم، از چشمام اون شعله‌های همیشگی بیرون نمی‌ریزه...

 انگار اونم فهمیده یه چیزی سرجاش نیست...بعد از یکم سکوت بی مقدمه می‌گه: چرا این شکلی شدی سرک من؟

می‌‌گم: چه شکلی شدم؟ 

می‌گه:خاموش...آذر وجودت خاموش شده...

نگاهش می‌کنم...هیچ وقت تظاهرکننده ی خوبی نبودم. دروغ هم بلد نیستم بگم...

ولی زبونم نمی‌چرخه جوابشو بدم...چون در واقع خودمم نمی‌دونم چه مرگمه...

شاید راست می‌گه.شاید واقعا آذر وجودم خاموش شده باشه!

قاشق رو تا ته لیوان بستنی هل می‌دم...فقط می‌گم: نمی‌دونم شاید تو راست می‌گی. شاید خاموش شدم...شایدم بزرگ شدم...

هر کسی تغییر می کنه، شاید ها زیادن
ان شاءالله حال دلتون خوب شه
تغییر مشخصه‌ی انسان زنده‌ست :)
ممنون همچنین ^_^

بزرگ شدی عزیزم
بزرگ که میشیم انگار خاموش بنظر میرسیم
غصه های پنهان شده تو دلمون خاموشمون میکنن
راستش بزرگ شدنو دوست ندارم 
غصه‌های پنهان خیلی دردناکن...
حتی بزرگ ها هم کودک درونشون یه جاهایی فعال میشه:)
اونو نگهش دار که افسرده نکنتت
دل مرده میشی...حس خوبی نیس:(
من بخش عظیمی از وجودم کودک دورنه یعنی میشه گفت مثلا ۸۰ به ۲۰ 
و اگر روزی کودک درونم نباشه قطعا اون روز مرده‌م...اما خب گمانم کودک دورنم یکم سرتق و افسرده شده باید یکم بهش توجه کنم ببینم چشه... :)
نه زندگی بدون کودک درون اصلا خوب نیست...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan