دردسرهای خاله خانمی

خاله که باشی اونم از نوع مجرد 

مجبوری به خاطر اینکه دو وجب بچه ی بیست کیلویی 

رفته وردنه ی پلاستیکی خریده و براش هزارتا ذوق کرده

صبح روز تعطیلت داغون و خواب زده با موی وز کرده و صورت رنگ پریده همراه طلوع آفتاب بلند بشی و برای خانم شیرینی بپزی و ایشونم به عنوان کمک آشپز با اون وردنه ش هی گنننند بزنه به کارت...

اوج ماجرام اونجاست که از این همه بدبختی ذوقم بکنی و وقتی ساعت هفت صبح میاد بالای سرت با صدای نازکش داد می زنه : خاااااااله پاشو امروز همون روزیه که قول داده بودی...

یه لبخند کششششش دار بزنی و قربون صدقه ش بری...


پ.ن:از اونجایی که شیرینی مذکور دو مرحله ای بود و باید بعد از خروج از فر چند ساعتی توی یخچال می موند، خاله رفت که یه استراحتی بکنه و بعد که بیدار شد دید خواهرزاده بی مرام کل شیرینی رو برداشته برده خونه شون واسه خاله کوفتم باقی نذاشته :|

چه صبری دارید!!

زندگیت شاد!!
یاد این شعره افتادم
عجب صبری خدا دارد… 
خاله نشدید ببینید چه کیفی می ده...
صبر کمترین کاریه که میشه کرد :)
وای من چی؟ خواهرزاده‌ی تو دختره، خواهرزاده‌ی من پسره، ولی بازم انقدررر دوست داره بیاد با من کیک بپزه! منم گاهی همزنو میدم دستش سفیده‌ها رو هم بزنه ^_^
خاله بودن عااالیه! اصلا در هیچ تعریفی نمیگنجه! *_*
خدا خواهرزاده‌ی گل تو رو هم حفظ و عاقبت‌بخیر کنه ان‌شاءالله :)
عزیززززم شما که خودت هنرمندی باید مارو مهمون کنی ولی چشم تشریف بیارید منزل براتون از این خوشمزه ترشو درست کنم :*
خاله بودن عااااالیه...
خدا خواهرزاده های گل خودتو هم حفظ کنه...
واهاهای چه بانمک ^_^
منم دوست دارم خاله بشم :|

حالا عیب نداره یکی دیگه درست کن :))
خعلی خوبه خاله بودن...میشه گفت بعد از حس مادری دومین حس قشنگ زن بودن خاله شدنه :) 
ان شاالله خاله بشی
نه بابا کی حوصله داره از این شیرینی سختا دو بار در روز درست کنه...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan