بچگی های خود را چگونه گذراندید ؟

فارغ از همه ی حرف و حدیثای مجازی راجع به برنامه خندوانه،

استند آپ کمدی دیشب خندوانه منو یاد نوجوونی خودم انداخت که ته بازی مارشال کمبت رو درآورده بودم:))) 

یه مدت انقدرررررر بازی کرده بودم کلا حرکاتم خشن مشن شده بود طوری که تو خونه راه می رفتم رو اعضای خانواده فن می زدم خففففن ...از اون فن رزمیا که بلند می شدم رو هوا صد وهشتاد می زدم طرفو از کمر می گرفتم زااااارت می زدم زمین ...بعد قشنگی ماجرا این بود که اصواتی که کاراکترای بازی موقع فن زدن ادا می کردن رو هم جییییغ می زدم و می گفتم... خلاصه کلافه کرده بودم خانواده رو؛بعد از اینکه دو سه تا تلفات دادیم پدری بند و بساط بازی رو جمع کرد و گفت تعطیل عست :/

در مجموع از همون کودکی تفریحات و بازیام زیاد شبیه دخترای هم سن و سالم نبود تا قبل از سن تکلیف که به جای خاله بازی و نشستن پای بساط قوری و فنجون پلاستیکی دخترا در حال فوتبال بازی کردن با پسرای محله بودم بعد از سن تکلیفم که دیگه حجاب و متانت و حیا و عفاف وارد ماجرا شد و مادری گفت دیگه پسرا نامحرمن و بازی باهاشون ممنوعه اومدم تو گروه دخترا ولی زدم روتین بازیاشونو داغون کردم خاله بازی و لی لی و عروسک بازی تبدیل شد به دزد و پلیس و گرگم به هوا و الخ از بازیای تحرکی و پر سروصدا که بعضا واسه دخترای دیگه کسل کننده و مسخره بود :)

تو مدرسه م به جای اینکه زنگ تفریحا بشینم ور دل بقیه دخترا حرفای خاله زنکی به تناسب سن بزنم دنبال یه توپ بسکتبال گنده می دویدم و تالاپ تولوپ زمین می خوردم و سرو کله و انگشتام می شکست و دااااد مادری درمی اومد که :باز رفتی موهاتو پسرونه زدی؟…باز از این تی شرتا خریدی؟…باز کجاتو زدی داغون کردی؟ …این دفعه دیگه نمی برمت دکتر دستتو گچ بگیره… خب لامصب تو دختری چند سال دیگه این انگشتات کج و کوله میشه یه دوتا انگشتر نمی تونی دستت کنی :|...عاخه مگه تو پسری؟

خلاصه تا من از شر و شور نیفتادم و سر سنگین نشدم مادری یه نفس راحت نکشید و هی خون به جیگر شد...البت ناگفته نماند که با وجود تماااام شیطنتام بچه ی بدی نبودم و تمام انرژیم صرف ورزش و جنب و جوشای سالم شد و با وجود تمام صدمات جسمانی که خوردم حتی یک درصد خیال خانواده م رو از بابت خطرات منفی و روانی نگران نکردم واقعا...

ببین یه برنامه ی تلویزیونی چه جوری می تونه خاطرات عادمو شخم بزنه هاااا...

پ. ن یا به عبارتی اصلاحیه:بزرگواران فرمودن اسم بازی رو اشتب گفتیم... حالا اشتباه گفتم یا نگفتم نمدونم ولی خب به همون تلفظی که در اون دوران رو زبونم جا افتاده بود نوشتم مثل همه ی چیزای دیگه ای که عادم تو بچگی اشتباه اسمشونو یاد میگیره ولی همون اسم اشتباهی براش میشه یه نشونه و خودش خاطره میشه ...حالا ما نوشتیم مارشال کمبت شما بخوانید مورتال کمبت ... :)))

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan