از صبر ویرانم ولی...

یک روز می آیی که من،

دیگر دچارت نیستم

از صبر ویرانم ولی

چشم انتظارت نیستم... 




پ.ن:مادری میگه خواب حجت نیست

زیر لب میگم ولی این خواب با همه ی خوابا فرق داشت...

تو واقعی بودی ... همون چیزی که دعا کردم باشی...

میگه اگر انتظار کشیدی و خوابت تعبیر نشد چی؟

میگم تعبیر میشه ، وقتی از این در بیاد تو میشناسمشو تعبیر میشه...میگه آشنا بود؟ میگم تا به حال یک بارم ندیدمش...میگه به پای ندیده صبر میکنی؟میگم هرجای دنیا که هست ندیده به خاطر من چشمشو از همه ی دنیا بسته منم ندیده خریدارشم...

میخنده بهم ... منم به یاد لبخند معصوم توی خوابم میخندم... لبخندی که نشونه ی همه ی بچه سیداست...

یادم میفته سفر اربعین جلوی ضریح بی دست کربلا آروم دعا کردم "خدایا سید باشه" ...

یعنی میشه یه خواب تعبیر یه دعا باشه؟

میخندم ولی پشت خنده هام یک دنیا تردید و دل گرفتگی خوابیده...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خط خطی های ذهن serek کوچولو

اینجا کودک درون serek جان می نویسد...

آرشیو مطالب
Designed By Erfan Powered by Bayan